سفارش تبلیغ
صبا ویژن























در آغوش خدا


شمارش معکوس شروع شد. شمارش معکوس آدم شدن!


احساس معتاد بسته شده به تخت را دارم! معتادی که رویای ترک اعتیاد و مثل آدمیزاد زندگی کردن تنها انگیزه ی ماندنش روی تخت است. هنوز شروع نشده دارم خماری و درد و فشردگی اش را حس میکنم. اما میخواهم روی تخت بمانم. از خودم متنفر میشوم اگر این بار هم ترک نکرده از روی تخت بلند شوم. ساده نیست، به خودت قسم ساده نیست. ساده نیست از تمام عادت هایت دست بکشی. ساده نیست چشم و گوش و دست و پایی که هر از گاهی از کنترلت خارج شده اند را کنترل کنی. اما مسلما فرصت دوباره به ما دادن هم ساده نبوده!

این عشقی که به ما داری، عشقی که باعث میشود به این سادگی ها دست از سرمان برنداری، عشقی که باعث میشود با همه ی رنجشی که سبب میشویم ما را نرانی و همچنان بمانی، این عشق را تجربه کرده ام! از نوع زمینی! از خودت الهام گرفته بودم، هر بار که دلم میشکست یاد تو میکردم و میماندم، هر بار که خسته میشدم، هر بار که ناامیدی سرک میکشید، هر بار که فکر میکردم این دیگر قابل تحمل نیست. استقامتم در کلاس عاشقی را از تو دارم. هنوز هم چشمم به توست تا شاگردی کنم...

بعد از یکسال شیطنت و اذیت کردن، این تویی که آغوشت را باز کرده ای تا مامن گریه هایم شوی. تا دستم را بگیری و بگویی که هنوز سایه ی سرم هستیم. و من نارفیقم اگر این بار هم به آغوشت بیایم و به رنگ تو نشوم و برخیزم...

 

پ.ن1: عاشق ماه رمضانم، عاشق این توفیق اجباری برای خواندن نماز صبح اول وقت!

پ.ن2: هرکس که در دعایش یادی کند زیاران / شیرین تر از عسل باد، کامش به روزگاران

پ.ن3: اللهم غیر سوء حالنا به حسن حالک



نوشته شده در پنج شنبه 89/5/21ساعت 11:56 صبح توسط خودش نظرات ( ) |


Design By : Pichak