• وبلاگ : در آغوش خدا
  • يادداشت : سفرنامه 3 (لبنان، قسمت اول)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاتون خاله 

    خوش به حالت اخوي

    لبنان گرديم اضافه ميكنيم به فهرست آرزوهامون. چه عكس درازي!!!

    منم خيلي به اين موضوع فكر ميكنم اينكه اگه اينجا به دنيا نيومده بودم چه جوري ميشدم...چقد با الانم فرق اشتم واينا.

    راستش تا همين چن وقت پيش خيلي ايده آليست بودم واينا...يعني كلي حال ميكردم با خودم واعتقاداتم.چن وقتيه يه مدلي شدم. از اون مدلا كه ته فكرو خيالاشون ميگن خوب كه چي!!!

    در يه چيز نميشه شك داشت. حالا كه تو اين موقعيت به دنيا اومديم اگه اسم خودمونو مسلمون بذاريم مسئوليتمونم سنگين تره و روز حسابمون سفت وسخت تر.

    پاسخ

    قطعا همينطوره